جدول جو
جدول جو

معنی خون شیشه - جستجوی لغت در جدول جو

خون شیشه(نِ شَ / شِ)
خون مینا. کنایه از شراب انگوری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ شی وَ / وِ)
آنکه در نگاشتن روش خوب دارد. آنکه به نوع خوش می نگارد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ / دِ)
فصد کرده. خون گرفته. (آنندراج) :
مینای می چو گشت تهی دست از اوبدار
آسودگی ضرور بود خون کشیده را.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
حائض. طامث. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ سِ شی شَ / شِ)
خسی که در سبد بر اطراف اوساط شیشه ها گذارند تا با هم خورده شکسته نشوند. (آنندراج). خس و پنبه و خرده کاه که بین شیشه یا ظرفهای چینی گذارند که در صورت برخورد شیشه بهم یا ظرفهای چینی بهم شکسته نشوند:
خس شیشه ات گر مصلا شدی
ثواب نمازت دو بالا شدی.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خون میزه
فرهنگ گویش مازندرانی